دیشب کلی خواب دیدم. باوجود اینکه پر خوابی نکردم عجیبه .
و حالا تعابیر :
«نقصهای ظاهری یا کوچک زندگیت رو زیادی جدی نگیر. سعی نکن هر چیز کوچیکی رو اصلاح کنی؛ چون در این مسیر ممکنه اون بخش تازه و صادقترِ خودت آسیب ببینه. رهاکردن گاهی مفیدتر از کاملکردنه.»
«در مسیر رشدت، احساس میکنی بخشی از خودت (تمرکز، اعتماد یا هدف) گم شده، ولی تجربهای در پیش داری که باعث بیداری درونیت میشه — و همون موقع دوباره اون بخش رو پیدا میکنی. شاید سخت یا حتی دردناک باشه (مثل نیش مار)، اما در نهایت باعث تحول و قوت تو میشه.»
خواب اولی راجب رومیزی لکه داری بود که اومدم رنگش کنم . رنگه خیلی عجیب و واقعی بود . در اواخر کار متوجه شدم هودی جدیدم خراب شد و واقعا ناراحت شدم .
خواب دومی راجب کلاس درس بود . وقایع زیادی رخ دادن اما اصلش این بود که همزمان با گم شدن کیفم ، نیاز شد از کلاس برم بیرون . یادمه با دویدن رفتم و با دویدن برگشتم . اما کجا رفتم ؟ یه جایی که منظره قشنگ و هوای خوبی داشت . موقع دویدن فوق العاده خوشحال بودم .
وقتی برگشتم ، دیدم حضور و غیاب انجام شده ولی وقتی به استاده گفتم ، گفت من تورو نمی شناسم . یه دفعه یه مار اومد . و من مار رو از کلاس دور کردم اما نیش خوردم .
یادم نیست کی اما کیفم رو به کمک ساعتم پیداش کردم و گوشیم زنگ خورد . چهره ی یکی از هم کلاسی هام همش جلوی چشمم بود.
.