روز عجیب

یکشنبه یکم مهر ۱۴۰۳ 19:48

امروز با سروصدا مجبور شدم زودتر از آلارمم بیدارشم

خیلی خسته بودم و هستم

عجیب هر اسنپی که میگرفتم مشکل داشت .با هر قیمتی که میزدم گیر نمیومد .مجبور شدم با اتوبوس خواهرم رو برسونم

از اونجا یه تپسی منگل گیرم اومده بود تا برم دانشگاه .رانندهه فکر میکرد پرستارم و گیر داده بود که تزریقاتی ها چرا فقط از یک سرنگ استفاده میکنن و بقیشو نگه میدارن .اصلا خیلی رو مخ بود

من هم که همه ی حرفاشو تایید کردم و فهموندم بهش که والا من پرستار نیستم.

امروز کلاس جبرانی داشتم و خیلی سنگین بود .

برچسب‌ها: روزها
نوشته شده توسط: Sadaf

آمارگیر وبلاگ

:)