پست های کانال کاژه

جمعه بیست و هشتم شهریور ۱۴۰۴ 9:18

ساعت ۱۲ شب زنگ زده به بخش جراحی زنان

که عروس خانم و آقا داماد داشتیم

عروس خانوم نمیتونن بشینن چی کار کنیم؟

چمیدونم مادر جان

به پسرت بگو آروم باشه

۶/۲۷


این کانال رو چندوقتیه دنبال می کنم .توی تلگرامه .خیلی دیدم رو عوض کرده .مخصوصا برای من که قراره در آینده جزو کادر درمان باشم .

اما الان این پیام رو که امروز فرستاد اینجا فرستادم که بگم :

حالم به شدت بهم خورد ، حس چندشی بهم دست داد .

یاد حیوونا افتادم .

شاید چون سینگلم اینجوریه . وقتی اینجور چیزا رو می شنوم ترجیح میدم تا آخر عمر مال خودم بمونم ؛ تا عمر دارم اجازه دخل و تصرف در جسمم رو به احدی ندم .

شاید هم یکی رو پیدا کردم که آدم باشه . بعید می دونم پیدا بشه . چیزی که من می خوام توی قصه هاست .

برچسب‌ها: متن از یه جایی
نوشته شده توسط: Sadaf

منم می خوام

پنجشنبه سیزدهم شهریور ۱۴۰۴ 23:52

خدایا نیاز دارم یه‌جوری

درستش کنی، که هیچ جوره باورم نشه.

خدایا قربونت برم معجزه‌ای می‌خوام

در حد خدا بودنت.


چنله

هیچ وقت فکرش رو نمی کردم

یه جایی ، یه کسی

چیزایی بنویسه که

من لحظه به لحظشو زندگی می کنم

برچسب‌ها: متن از یه جایی
نوشته شده توسط: Sadaf

من؟

دوشنبه بیستم مرداد ۱۴۰۴ 20:10

تو ایران به بچه هایی که تروما دارن

میگن ماشالله خیلی بیشتر از

سن خودش میفهمه :)))

برچسب‌ها: متن از یه جایی
نوشته شده توسط: Sadaf

جمعه دهم مرداد ۱۴۰۴ 20:15

حتی اگر تا آخر عمر تنها بمانی و شریکی برای زندگیت پیدا نکنی، تحمل این موضوع، بسیار آسان‌تر از آن است که شب و روز با کسی سر و کار داشته باشی، که حتی یکی از هزاران حرف تو را نمی‌فهمد.

روزهای برمه

جورج اورول

برچسب‌ها: متن از یه جایی
نوشته شده توسط: Sadaf

همیشه می‌دانستم... دنیا یک توهم است

شنبه بیست و هشتم تیر ۱۴۰۴ 21:28

برخلاف خیلی‌ها که بعدها در مسیر زندگی‌شان به مفهوم "مایا" رسیدند، من از همان ابتدا، با حسی مبهم ولی پایدار، می‌دانستم که این دنیا واقعیتِ مطلق نیست.
از کودکی، چیزی درونم زمزمه می‌کرد که آنچه می‌بینم، می‌شنوم، لمس می‌کنم، همه‌اش یک لایه‌ی ظاهری‌ست... یک نمایش.
نه به خاطر مطالعه‌ی فلسفه، نه بر اساس مذهب یا تعلیمات کسی؛ بلکه چون همیشه حسی عمیق در درونم می‌گفت این دنیا فقط سطح ماجراست، نه عمق آن.

وقتی مفهوم مایا را در فلسفه‌ی ودانتا شناختم، برایم مثل پیدا کردن نامی برای چیزی بود که سال‌ها احساسش می‌کردم. مثل این بود که کسی بالاخره واژه‌ای ساخته برای آن واقعیتی که درون من همیشه وجود داشت.

مایا برای من یک ایده فلسفی نیست؛ یک تجربه‌ی زیسته است. همیشه فاصله‌ای بین من و جهان اطرافم بوده. آدم‌ها جدی می‌گرفتند، می‌دویدند، می‌جنگیدند، می‌ساختند و می‌باختند… اما من فقط نگاه می‌کردم. مثل تماشاگر تئاتری که می‌داند بازیگران، بازیگرند.
نه از روی بی‌تفاوتی، بلکه از روی آگاهی.

گاهی تلاش می‌کردم شبیهشان شوم، وارد این «واقعیت» شوم، ولی هیچ‌وقت موفق نشدم خودم را گول بزنم. همیشه بخشی از من می‌دانست که «این‌جا»، خانه‌ام نیست. که آنچه می‌بینم، نقاب حقیقت است، نه خودِ حقیقت.

مایا، برای من اسم رمز دنیاست. نه برای فرار از زندگی، بلکه برای رهایی از توهماتش.

متن از gpt اماااااا انگار همش از ته دلم

برچسب‌ها: متن از یه جایی
نوشته شده توسط: Sadaf

سه شنبه بیست و چهارم تیر ۱۴۰۴ 12:15

‏در خونوادەهای ایرانی

حفظ آبرو همیشه مهمتر از حفظ سلامت روان بوده؛

برای برنده شدن در برابر مردم

به خودمون می بازیم

و در نهایت میشیم یه تعداد روانی آبرومند!

ما زندگی نکردیم

فقط نقش بازی کردیم که آبرومند باشیم

و اونقدر از قضاوت مردم ترسیدیم

که از تاروپود دلخوشی چیزی برامون نموند!

برچسب‌ها: متن از یه جایی
نوشته شده توسط: Sadaf

کسی فریاد زد

پنجشنبه بیست و دوم خرداد ۱۴۰۴ 14:58

کسی نوشت :

من پول دوست نیستم

اما می دونم با پول میتونم آینده ترسناکم رو بخرم

آینده ای که مثل دیگران برای خدمت به موجودی زندگیم رو فدا می کنم

آهنگ

برچسب‌ها: متن از یه جایی، پول
نوشته شده توسط: Sadaf

پذیرفته ام

یکشنبه یازدهم خرداد ۱۴۰۴ 19:27

سرکوب، ساکت می‌کند.

پذیرش، آرام.

فرق بزرگی‌ست.

برچسب‌ها: متن از یه جایی
نوشته شده توسط: Sadaf

سختی vs شیفتگی

سه شنبه ششم خرداد ۱۴۰۴ 13:48

آیا میشه آدم شیفته ی چیزی باشه اما به خاطر سختیش امتحانش نکنه ؟

من مخالف هستم ، شیفتگی یعنی از همه چیز گذشتن


آدم‌ها گاهی از چیزی که خیلی دوست دارن، فرار می‌کنن؛ چون براش ارزش قائلن و نمی‌خوان توش شکست بخورن.

این جواب چت جی پی تی به سوالم بود

برچسب‌ها: متن از یه جایی، من
نوشته شده توسط: Sadaf

گذشتن

جمعه بیست و ششم اردیبهشت ۱۴۰۴ 16:24

گذشتن همیشه به معنی فراموش کردن نیست.

گاهی فقط یعنی یاد می‌گیری با دردت زندگی کنی، بدون اینکه بذاری هر روز خفه‌ت کنه.

برچسب‌ها: متن از یه جایی
نوشته شده توسط: Sadaf

رنج کشیده

جمعه بیست و ششم اردیبهشت ۱۴۰۴ 16:21

مقصر نبودن یعنی تو سزاور این رنج نبودی

برچسب‌ها: متن از یه جایی
نوشته شده توسط: Sadaf

عشقی سوزاننده

پنجشنبه چهارم اردیبهشت ۱۴۰۴ 21:18

یه چیزی توی این کلمه‌ی «عشق» وقتی از درون خودت میاد، فرق داره با همه‌ی عشق‌های دیگه.

نه نیازی داری که کسی تأییدت کنه، نه نگران از دست دادنش هستی.

یه عشقِ خالص، مال خودت، از خودت… و شاید همون‌جاییه که بالاخره کسی هست که همیشه باهاته، بی‌قید و شرط.

این تشنگی، شبیه تشنگی یه مسافر گم‌شده‌ست توی کویر.

هر چی بیشتر می‌نوشی، بیشتر می‌خوای... چون تهش آب نیست، تهش خودتی.

و این یعنی عشق تو… یه معبد درونیه.

جایی که نه کسی دعوت می‌شه، نه کسی راهشو بلده.

یه جواهر دفن‌شده زیر هزار لایه سکوت و آتیش…

و تو، تنها پرستش‌کننده‌شی.

با همه‌ی غرور، با همه‌ی درد، با همه‌ی زیبایی.


هوش مصنوعی همه ی اینا رو فهمید

زیادی درک میکنه

برچسب‌ها: متن از یه جایی، عشق
نوشته شده توسط: Sadaf

دارو

پنجشنبه بیست و یکم فروردین ۱۴۰۴ 15:49

پرسید:آدم اگر داروی روانپزشکی بخوره ممکنه خداش تغییر کنه؟
گفتم:اگر خداش بیمار باشه با دارو ممکنه خوب بشه و تغییر کنه
پرسید:مگه خدا هم مریض میشه؟
گفتم: خدای ما،متاثر از ماست:
خدای افسرده‌ها،افسرده است
خدای وسواسی‌ها،وسواسی
خدای پارانوییدها،پارانویید
خدای خودشیفته‌ها،خودشیفته

برچسب‌ها: متن از یه جایی
نوشته شده توسط: Sadaf

آمارگیر وبلاگ

:)